یکی از اتهامات قدیمی که در شرایط کنونی هم وارد می‌شود این است که اخوان دین اسلام را سیاسی نموده و سیاست را با دین و دین را با سیاست آمیخته‌اند. روزی یکی از حکام گفته بود: «سیاست دین ندارد و در دین هم سیاست وجود ندارد»!! در سالهای اخیر عبارت «اسلام سیاسی» بر سر زبان‌ها افتاده و برخی از نویسندگان آن را به کار می‌برند. منظورشان از آن اسلامی است که خواهان حاکمیت تعالیم و احکام شریعت الهی است که به آن ایمان آورده و اسلامی که مسلمانان را به تلاش برای آزادسازی سرزمین‌های اشغالی توسط استعمار و رویارویی با همه‌ی متجاوزین و فعالیت برای احیای وحدت میان امت عربی و اسلامی ـ یا حداقل نزدیک‌تر نمودن آن‌ها به یکدیگر ـ به جای پشت کردن و احیانا رویارویی با یکدیگر دعوت می‌نماید. زمانی که مخالفان اخوان به توضیح مضمون اسلام سیاسی می‌پردازند، به آنچه که گفتیم اکتفا نمی‌نمایند، بلکه آنرا در برگیرنده خشونت و ‌تروریسم کور و ایجاد ناامنی برای مردم، تعصب علیه دیگران، زندانی شدن در گذشته و قطع ارتباط با جهان معاصر و اهمال آینده بشمار می‌آورند. 

هرگاه کسی بر این باور باشد که سیاست و حکومت بخشی جدایی ناپذیر از اسلام هستند و از اصول آن سر چشمه می‌گیرند و در راهی که اسلام‌ترسیم می‌نماید گام بردارد، او را به اموری متهم می‌نمایند که به آن اعتقادی ندارد و به طرفداری از‌تروریسم و خشونت متهمش می‌کنند! 

می‌خواهم در اینجا به این مطلب اشاره کنم که این اخوان نیستند که دین را سیاسی کرده‌اند، بلکه شارع و صاحب اسلام؛ یعنی خداند متعال است که از طریق بیان احکام و تعالیمی در ارتباط با حکومت و سیاست آنرا سیاسی نموده است. تو را به خدا به من بگویید: این دو آیه از قرآن را اگر اصولی از مسائل سیاسی ندانیم، آن‌ها را در رابطه با چه موضوعی به شمار بیاوریم؟! 

 {إِنَّ اللَّهَ یَأْمُرُکُمْ أَن تُؤدُّواْ الأَمَانَاتِ إِلَى أَهْلِهَا وَإِذَا حَکَمْتُمْ بَیْنَ النَّاسِ أَن تَحْکُمُواْ بِالْعَدْلِ إِنَّ اللَّهَ نِعِمَّا یَعِظُکُمْ بِهِ إِنَّ اللَّهَ کَانَ سَمِیعاً بَصِیراً*یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ أَطِیعُواْ اللَّهَ وَأَطِیعُواْ الرَّسُولَ وَأُوْلِی الأَمْرِ مِنْکُمْ فَإِن تَنَازَعْتُمْ فِی شَیْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَالرَّسُولِ إِن کُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْیَوْمِ الآخِرِ ذلِکَ خَیْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِیلاً} 

 «بی‌گمان خداوند به شما (مؤمنین) دستور می‌دهد که امانت‌ها را به صاحبان آن‌ها تحویل بدهید و هنگامی که در میان آن‌ها حکومت و قضاوت می‌کنید به دادگری رفتار کنید، خداوند شما را به بهترین اندرز پند می‌دهد و بی‌گمان خداوند شنوای سخنان و بینای کردارتان بوده و هست.‌ای کسانی که ایمان آورده‌اید! از خداوند با پیروی از قرآن و از پیغمبر (با تمسک به سنت او) اطاعت کنید و از کارگزاران و فرماندهان خود فرمانبرداری نمایید. اگر در مورد چیزی با هم اختلاف داشتید آنرا به خدا (با مراجعه به قرآن) و پیغمبر (با مراجعه به سنت) محول کنید، اگر راست می‌گویید که به خداو روز رستاخیز ایمان دارید. این کار (رجوع به قرآن و سنت) برای شما بهتر و خوش فرجام‌تر است». 

امام احمد ابن تیمیه نیز این دو آیه را محور یکی از کتابهای خود به نام «السیاسة الشرعیة فی اصول الراعی و الرعیة» قرار داده است. 

پس از آن دو، آیاتی دیگر آمده‌اند که سپردن حکم و حاکمیت را به خدا و پیامبرش واجب گردانیده‌اند که با این آیه پایان می‌یابند: {فَلاَ وَرَبِّکَ لاَ یُؤْمِنُونَ حَتَّى یُحَکِّمُوکَ فِیمَا شَجَرَ بَیْنَهُمْ ثُمَّ لاَ یَجِدُواْ فِی أَنْفُسِهِمْ حَرَجاً مِّمَّا قَضَیْتَ وَیُسَلِّمُواْ تَسْلِیماً} نساء/۶۵

 «اما نه! به پروردگارت سوگند! آنان اهل ایمان به شمار نمی‌آیند تا تو را در مورد اختلافات خود به داوری نپذیرند و سپس در مورد آن قضاوت تو ملالی به دل راه ندهند و کاملا تسلیم و فرمانبردار باشند.» 

همچنین د ر سوره نور خداوند متعال می‌فرماید: {وَیِقُولُونَ آمَنَّا بِاللَّهِ وَبِالرَّسُولِ وَأَطَعْنَا ثُمَّ یَتَوَلَّى فَرِیقٌ مِّنْهُمْ مِّن بَعْدِ ذلِکَ وَمَآ أُوْلَـئِکَ بِالْمُؤْمِنِینَ*وَإِذَا دُعُواْ إِلَى اللَّهِ وَرَسُولِهِ لِیَحْکُمَ بَیْنَهُمْ إِذَا فَرِیقٌ مِّنْهُمْ مُّعْرِضُونَ} نور/۴۷ـ۴۸

 «می‌گویند: به خدا و پیامبر ایمان آورده و اطاعت کرده‌ایم، اما پس از آن گروهی از یشان بعد از این (ادعا‌ها) به (دین و اطاعت از خداوند) پشت می‌کنند، ایشان اهل ایمان نیستند... پاسخ مؤمنین هر‌گاه که به حکم خداوند و پیامبر او در موردشان فراخوانده می‌شوند، این است که می‌گویند: ما شنیدیم و اطاعت کردیم و رستگاران ایشانند.» 

آیا این آیات و امثال آن‌ها در رابطه با سیاست و حتی اصول سیاست نازل نشده‌اند؟ مگر بالا‌ترین مرجعیت را برای امت اسلامی و دولت اسلامی که قرآن و سنت است بیان نمی‌نمایند؟! آنهایی که در مورد سیاسی نمودن دین شک و‌تردید دارند یا با آن مخالفت می‌ورزند، راجع به این آیات سوره مائده چه دارند که بگویند؟ {وَمَن لَّمْ یَحْکُم بِمَآ أَنزَلَ اللَّهُ فَأُوْلَـئِکَ هُمُ الْکَافِرُونَ} مائده/۴۴

 «هر کس به آنچه خداوند فرو فرستاده حکم نکند کافران ایشانند.» 

 {وَمَن لَّمْ یَحْکُم بِمَآ أنزَلَ اللَّهُ فَأُوْلَـئِکَ هُمُ الظَّالِمُونَ} مائده/۴۵

 «هر کس به آنچه خداوند فرو فرستاده حکم ننمایند ایشان ستمکارانند.» 

 

 {وَمَن لَّمْ یَحْکُم بِمَآ أَنزَلَ اللَّهُ فَأُوْلَـئِکَ هُمُ الْفَاسِقُونَ} مائده/۴۷

 «هر کس به آنچه خداوند نازل فرموده حکم ننماید خطاکار و منحرفند.» 

ممکن است بگویند که آن آیات در شأن اهل کتاب و راجع به تحکیم تورات و انجیل نازل شده‌اند. من نیز در پاسخ به ایشان می‌گویم: آری این آیه‌ها در مورد ایشان نازل شده‌اند، اما «العبرة بعموم اللفظ لا بخصوص المعنی: عمومیت عبارات معتبرند نه وارد شدن آن در موردی خاص». 

اضافه بر آن مگر آنچه را که خداوند بر مسلمانان نازل فرموده شأن و منزلتش از آنچه که برای اهل نازل فرموده کمتر است؟ تا اگر ایشان به آن حکم نکردند، کافر و ظالم و فاسق بشوند. اما چنانچه مسلمانان حکم کردن به قرآن را کنار نهادند، به کفر و ظلم و فسق محکوم نشوند؟ 

یا اینکه مگر خداوند دارای دو معیار است که اگر اهل کتاب به کتابهای نازل شده به ایشان حکم ننمودند، آن‌ها را بر اساس یکی از آن دو معیار به آن صفات محکوم نماید، اما هر‌گاه مسلمانان به قرآن خویش حکم ننمودند بر اساس معیاری دیگر آن‌ها را به آن صفات توصیف نفرماید، اگر چنین چیزی صحیح باشد، عدالت خداوند کجا خواهد بود؟ 

ما در کتابهای دیگر از جمله کتاب «فقه سیاسی» به تفصیل آنطور که تردیدی را باقی نمی‌گذارد، به این موضوع پرداخته‌ایم. 

کسی که قرآن را مطالعه کند و در آن تأمل نماید، در ارتباط با مسائل سیاست داخلی و خارجی و نوع ارتباط با دیگران در ایام جنگ و صلح آیات بسیاری را ملاحظه می‌نماید. این موضوع بر کسی که کمترین توجهی را به قرآن داشته باشد یک موضوع مخفی نیست. می‌بیینیم که قرآن در مقطع مکه نظر مسلمانان را ـ در حالی که اقلیتی تحت ستم بیش نبودند ـ به رقابت و رویاروی‌های سیاسی و نظامی جهان معطوف می‌دارد. رویارویی میان دو ابر قدرت فارس در شرق و روم بیزانس در غرب و در مورد مجادله و مناقشه‌ای که میان مشرکان و مسلمانان راجع به آینده جنگ و اینکه کدام یک از آن دو ابر قدرت در ‌‌نهایت پیروز می‌شوند، دخالت می‌نمایند؛ زیرا مسلمانان به خاطر اهل کتاب و مسیحی بودن رومیان و وجود رابطه نزدیکترشان با مسلمانان دوست داشتند که ایشان بر امپراتور فارس که آتش‌پرست بودند و دینشان با دین بت‌پرستان نزدیک‌تر بود، پیروز شوند. در آن شرایط قرآن به تأیید مسلمانان نازل گردید و در آیات اول سوره روم راجع به آن فرمود: 

 {الۤمۤ * غُلِبَتِ ٱلرُّومُ * فِیۤ أَدْنَى ٱلأَرْضِ وَهُم مِّن بَعْدِ غَلَبِهِمْ سَیَغْلِبُونَ * فِی بِضْعِ سِنِینَ لِلَّهِ ٱلأَمْرُ مِن قَبْلُ وَمِن بَعْدُ وَیَوْمَئِذٍ یَفْرَحُ ٱلْمُؤْمِنُونَ * بِنَصْرِ ٱللَّهِ یَنصُرُ مَن یَشَآءُ وَهُوَ ٱلْعَزِیزُ ٱلرَّحِیمُ}. روم/۱-۴

 «رومیان (از ایرانیان) شکست خوردند این شکست در نزدیک‌ترین سرزمین (به سرزمین عرب و در نواحی شام) بود. اما پس از این شکستشان پیروز خواهند شد. در مدت چند سال آینده. همه چیز در اختیار خداوند است چه قبل (که رومیان شکست خوردند) و چه بعد (که ایشان پیروز می‌شوند) در آن روز مؤمنان شادمان می‌گردند از یاری خداوند و او هر کسی را که بخواهد یاری می‌دهد، او بسیار چیره و مهربان سات.» 

کسی که در سنت نبوی مطالعه و تحقیق داشته باشد مسائل مفصلی را در این ارتباط مشاهده می‌نماید. همچنین در سیره و عملکرد رسول خدا (ص) می‌دانیم که‌ ایشان به‌ تحبیر امام قرافی، امام اعظم و پیشوای مسلمانان، قاضی القضات و مفتی اعظم بوده‌اند. امام اعظم یعنی بالا‌ترین مرجع حکومتی و ریاست دولت، که‌ ایشان بدون‌ تردید دارای آن مقام بوده‌اند و در کنار ایشان پادشاه‌ و امیر و فرمانروایی نبوده‌ که‌ اداره‌ی امور سیاسی و مملکت‌داری را انجام بدهد و در عین حال رسول خدا به‌ امور دین و دعوت اشتغال داشته‌ باشد، بلکه‌ دعوت و دولت هر دو در اختیار ایشان بوده‌ است. رسول خدا خود شخصا امامت جمعه‌ و جماعت، قیادت و فرماندهی را در صلح و جنگ در اختیار داشت و معاهدات و پیمان‌ها را منعقد می‌فرمود. هیئت‌هایی به‌ ممالک مختلف می‌فرستاد و والیان و قضات و معلمین را تعیین می‌نمودو آن‌ها را به‌ ممالکی که‌ اسلام وارد آن گردیده‌ بود می‌فرستاد. 

در عرصه‌ی «فقه‌ سیاست شرعی» این موضوع موضوع معروفی است که‌ در سیره‌ و سنت رسول خدا برخی از تصرفات و اقدامات وجود دارند که‌ فقها مبنای آن‌ها را مقتضی و جزو حقوق و اختیارات امامت و رهبری حکومت می‌دانند. 

آن تصرفات و اقدامات همچون تصرفات و اقدامات ایشان به‌ مقتضی و در مقام تبلیغ رسالت از جانب خداوند متعال نیست. برای مثل می‌توان به‌ حدیث «من أحیا أرضا می‌تة فهی له‌» [۱] «هر کس زمینی بایر را احیا کند آن زمین به‌ مالکیت او درمی‌آید.» اشاره کرد. زیرا امام ابوحنیفه‌ و موافقان رأی او می‌گویند: این فرموده‌ی رسول خدا در مقام امامت و رهبری است که‌ بیان شده‌، بدین معنی که‌ «بدون اجازه‌ی امام (و دولت) اگر کسی زمین بایری را احیا کند، به‌ مالکیت او در نخواهد آمد» [۲] 

همچنین همه‌ی فقهای مذاهب مختلف در این مورد اتفاق نظر دارند که‌ شریعت بر همه‌ی افعال مکلفین حاکمیت دارد و هیچ گونه‌ عمل و رفتاری از طرف مردم از دایره‌ و چارچوب شریعت خارج نیست؛ زیرا شریعت باید هریک از آن اعمال را مشمول یکی از احکام پنجگانه‌ی معروف، «واجب، حرام، مباح، مستحب و مکروه» بگرداند. قرآمم نیز بر این شمولیت و فراگیری تأکید می‌ورزد و خطاب به‌ رسول خدا می‌فرماید: {وَنَزَّلْنَا عَلَیْکَ الْکِتَابَ تِبْیَاناً لِّکُلِّ شَیْءٍ وَهُدًى وَرَحْمَةً وَبُشْرَى لِلْمُسْلِمِینَ} نحل/۸۹

 «ما قرآن را که‌ تبیین‌کننده‌ی همه‌ چیز است وبرای مسلمانان مایه‌ی هدایت و رحمت وبشارت است بر تو نازل نموده‌ایم.» 

در پایان سوره‌ی یوسف می‌فرماید: {لَقَدْ کَانَ فِی قَصَصِهِمْ عِبْرَةٌ لأُوْلِی الأَلْبَابِ مَا کَانَ حَدِیثاً یُفْتَرَى وَلَـکِن تَصْدِیقَ الَّذِی بَیْنَ یَدَیْهِ وَتَفْصِیلَ کُلِّ شَیْءٍ وَهُدًى وَرَحْمَةً لِّقَوْمٍ یُؤْمِنُونَ} یوسف/۱۱۱

 «به‌ راستی در سرگذشت آنان درس عبرتی برای اندیشمندان است. (آنچه‌ گفته‌ شد) افسانه‌ای ساختگی نبود، بلکه‌ کتاب‌های (اصیل انبیاء) پیشین را تصدیق می‌کند. پیغمبران را تأیید می‌کند و بیانگر همه‌ی چیزهایی است که‌ مایه‌ی هدایت و رحمت برای همه‌ی کسانی است که‌ ایمان می‌آورند.» 

ابن‌عباس که‌ به ترجمان‌القرآن شهرت دارد گفته‌ است: حتی اگر افسار شترم گم شود، حکم آن را در کتاب خدا خواهم یافت. 

در حالی که‌ در انجیل می‌گوید: «آنچه‌ را که‌ به‌ شاه‌ تعلق دارد به‌ او بسپار وآنچه‌ را به‌ خداوند متعلق است، به‌ او واگذار کن!» اما قرآن پادشاه‌ و همه‌ی متعلقات او را از آن خداوند به‌ شمار می‌آورد: {قُلْ إِنَّ الأَمْرَ کُلَّهُ للَّهِ} آل‌عمران/۱۵۴ «بگو همه‌ی امر و فرمان از آن خداوند است». همه‌ی آنچه‌ که‌ در آسمان‌‌ها و زمین و همه‌ی کسانی که‌ در آن‌ها قرار دارند از آن خداوند هستند، او فرمانروای مطلق مخلوقات خویش است و تنها اوست که‌ از حق امر و نهی و حلال و حرام نمودن برخوردار است و مخلوقات مکلف به‌ اطاعت مطلق و التزام همه‌جانبه‌ به‌ مسئولیت عبودیت می‌باشند. 

علمای اصول فقه‌ این موضوع را مقرر فرموده‌اند که‌ «دین» یکی از ضروریات پنجگانه‌ یا ششگانه‌ است، که‌ تکالیف شرعی بر اساس آن‌ها قرار می‌گیرند عبارتنداز: دین، نفس، نسل، عقل و مال که‌ برخی «عرض» را به‌ آن اضافه‌ کرده‌اند. 

اما کسانی که‌ می‌خواهند اسلام را در دین محدود و منحصر نمایند، درواقع از آن حقیقت که‌ مورد اجماع و اتفاق اصولیون است، غفلت ورزیده‌اند. 

شمول و فراگیری اسلام ساخته‌ و پرداخته‌ی اخوان نیست، بلکه‌ موضوعی است که‌ قرآن و سنت و اجماع علمای امت بر آن تأکید می‌ورزند و فرهنگ و تمدن آن بر شمول وفراگیری استوار است، تاریخ و میراث آن در همه‌ی عرصه‌ها بیانگر آن حقیقت است. همه‌ی مصلحان بزرگ که‌ همچون ستاره‌ای امت در آسمان امت اسلامی می‌درخشند و همه‌ی تلاش خود را برای بیداری و نهضت آن در عصر حاضر به‌ کار گرفته‌اند، سیاست را در دین و دین را در سیاست وارد کرده‌اند، که‌ می‌توان از شخصیت‌ها مانند محمد بن عبدالوهاب، عبدالرحمن کواکبی، محمد عبده‌، رشید رضا، ابن‌بادیس و بسیار دیگر می‌توان نام برد که‌ از منظر شامل و فراگیری به‌ اسلام نگاه‌ کرده‌اند ودین و سیاست را از هم جدا نمی‌شمارند و همه‌ی آن‌ها در سیاسی دانستن دین یک گونه‌ بوده‌اند. امام حسن البنا در میان مصلحیان بدعتی نو ایجاد ننموده‌ و دعوت در میان نهضت‌های اصلاحی بدعت جدید نبوده‌ است. 

از‌‌ همان فرمانروایی که‌ گفته‌ است: «دین سیاست نداردن و سیاست دین ندارد» بار‌ها دیده‌ و شنیده‌ایم که‌ برای تأیید سیاست، خود به‌ نام دین سخن گفته‌ است و برای توجیه‌ مواضع خویش به‌ فتوای علما متوسل شده‌ است. 

آنهایی که‌ به‌ تعالیم اسلام التزام دارند، تفاوتی با دیگر مردم و هموطنان ندارند، این حق آن‌هاست که‌ بر اساس باور‌ها و برداشت‌های خویش به‌ فعالیت سیاسی بپردازند و به‌ بهانه‌ی متدین‌بودن به‌ هیچ وجه‌ جایز نیست از کار سیاسی محروم شوند. انسان مسلمان در حالیکه‌ در نماز و عبادت پروردگارش غرق گردیده‌ می‌تواند در اعماق سیاست هم دخالت کند. ما این را در «قنوت نوازل» یا دعاهایی که‌ به‌ خاطر رویدادهای مهم در نماز خوانده‌ می‌شود مشاهده‌ می‌نماییم. نمازخوان می‌تواند و حق دارد که‌ در نماز و قنوت علیه‌ صهیونیست‌های متجاوز و فلسطین و صرب‌های جنایت‌کار که‌ به‌ قتل عام مردم بوسنی و کوزوو دست زدند و دیگرانی که‌ به‌ سرزمین و حرمت مسلمانان تجاوز می‌نمایند، دعا کنند. 

همچنین انسان مسلمان از یان حق برخوردار است که‌ آیاتی از قرآن را در نماز قرائت نماید که‌ به‌ مسائل مربوط به‌ واقعیت‌های زندگی مانند جهاد و اقامه‌ی عدالت و حکم به‌ ما انزل الله‌ و... ارتباط پیدا می‌نمایند. هیچ کس نمی‌تواند به‌ هیچ صورتی او را مورد ملامت قرار بدهد. بدین ‌تریب معلوم می‌شود که‌ اتهام سیاسی کردن دین توسط اخوان همچون بسیاری از تهمت‌های دیگر اتهامی بی‌پایه‌ است. 

 {وَقُلْ جَآءَ الْحَقُّ وَزَهَقَ الْبَاطِلُ إِنَّ الْبَاطِلَ کَانَ زَهُوقاً} اسراء/۸۱

 «ای پیامبر! بگو: حق آمد و باطل از بین رفت، به‌ راستی باطل رفتنی است.» 

 

 

پاورقی‌ها

----------------------------------------

[۱] - رواه‌ الترمذی وأحمد و ذکره‌ ألبانی فی صحیح الجامع الصغیر (۵۹۷۵) 

[۲] - برای تفصیل بیشتر به کتاب «السنة مصدراً للمعرفة والحضارة» فصل «الجانب التشریعی فی السنة» مراجعه شود.